پناهنده

پناهنده

 

[=آرشيو=]
مارس 2005 آوریل 2005 مهٔ 2005 ژوئن 2005 ژوئیهٔ 2005 اوت 2005 فوریهٔ 2008


[=همسایه ها=]
Popdex
Yahoo!
Google
Blogshares
Blogdex





   شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۴  

تنهایی که انیسش تویی

هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظیست...*
خدای خوبم! امروز خواهش من از تو فقط همین است که مراقبم باشی و اگر این حس اشتباه است آن را زودتر از من بگیری

26/1/83

خوب من! مطمئنم که صدایم را شنیده ای ولی امروز سوال من از تو فقط همین است ، یک سال برای گرفتن آن خیلی طولانی نبود؟ یکسال زمان زیادی نبود برای از دست دادن بسیاری از چیزها
نمیدانم چرا سال گذشته برایت با این جمله * شروع کرده بودم؟ آن روزها که حتی فکر چنین روزی را هم نمی کردم
باور کن که امروز ناراحت نیستم و از تو گله ای ندارم که می دانم باید نزدت در عوض عارض، شاکر باشم
تازه می شوم...تازه...
فقط یادت نرود که هرزمان که می گویم "بزن قدش" تو باید باشی و جوابم را بدهی...چون این یک هشدار بود
برو...برو...بسوی او، مرا چه غم
تو آفتابی...او زمین...من آسمان
بر او بتاب زآنکه من نشسته ام
به ناز روی شانه ستارگان


26/1/84

   [ POSTED  @ Maryam ۱۱:۲۵ بعدازظهر ] [ ]