خیال کردم تو هم درد آشنایی به دل گفتم تو هم همرنگ مایی خیال کردم تو هم در وادی عشق اسیر حسرت و رنج و بلایی ... ندونستم تو بی مهر و وفایی نفهمیدم گرفتار هوایی ندونستم پس دیدار شیرین نهفته چهره ی تلخ جدایی ... تو که گفتی دلت عاشق ترینه دلت عاشق ترین قلب زمینه همیشه مهربونه با دل من برای قلب تنهام همنشینه ... چرا پس دل به تیر بی وفایی شده قربانیت بی خون بهایی نفهمیدی امید نا امیدی؟ رها کردی دلم رفتی کجایی؟ … زبس آزار دادی روز و شب دل دل دیوانه ام آخر شد عاقل دل غافل شد عاقل، دست برداشت ز امید خیالی خام و باطل ...