میلاد فاطمه و روز فاطمه
چند روزی بیشتر نمی گذرد از روز آخر مدینه که با بغض و آه غربت، دلکم را پشت در خانه ات جا گذاشتم به امیدی که تعبیر شود این گفته که چیزی را در جایی جا بگذاری، به آنجا باز خواهی گشت
و او ماند تا فاطمیه دیگر
.و من تنها آمدم
می دانم که امشب او از من شادمان تر است که شاید در جشنی که یوسفت به یمن میلادت در خانه ات به پا کرده است دعوت شده باشد
امشب عزیزانت همه در مدینه جمع اند، حتی محسن کوچکت
خوشا بحال دلم
خوشا بحالش
و من فقط و فقط میان شادی امشبش به خاطرش خواهم آورد که تو را لحظه ای بر بالین مادری بکشاند که امروز و امشب بیمار است و
...خانه اش بی حضور او تاریک
فاطمه خوبم، مادر مهربانم، برایم بمان
4/5/84